با پیچیده شدن شرایط محیطی حاکم بر کشورها – سطح کلان- و همچنین در سازمان ها در -سطح خرد- ، کشورها و سازمان ها با بحرانهایی روبرو هستند که با بکارگیری روشهای اداره سنتی قادر به مقابله با آنها نخواهند بود . در این شرایط نیاز به توسعه مدیران دانا که آگاه به علوم مدیریت باشند و رهبرانی توانا که توانایی برخورد با چالشها و حل مسائل پیچیده را داشته باشند بیش از پیش احساس می شود .
امروزه مفاهیم مدیریت و رهبری در تمامی محافل علمی و عملی مورد بحث مدیران و کارشناسان است ، تعداد کثیری از مدیران هستند که خود را مدیر دانا می دانند و تعداد زیادی خود را رهبر شایسته می دانند ، اما چگونه می توان از دانایی و توانایی رهبران اطمینان حاصل کرد ، نیاز به بررسی های بیشتری دارد .
مدیری که چندین سال بر صندلی مدیریت تکیه داده است و شاید سازمان هیچگونه برون دادی نداشته است و مدام در حال ضرر و زیان است ، تا مدیری که همیشه موفقیت های او در صحنه ملی و بین المللی مطرح است و همچنین مدیرانی که تمامی مشکلات را به گردن سیاست ها و اقتصاد انداخته و صرفا با مدیریت سیاسی و ارتباطی در سازمان لنگر انداخته اند ، همه و همه خود را مدیر و یا رهبر می دانند ، اما کتاب حاضر درصدد ارائه یک تعریف جامع و مانع از مدیریت و رهبری می باشد که با مثالهای کاربردی سعی در خلق مدیران دانا و رهبران توانا دارد .
از نظر مولف ، مدیران و رهبران در سازمان ها به سه دسته اصلی تقسیم می شوند ، ( شکل شماره 1) .
دسته اول اداره کنندگان : مدیرانی هستند که براساس تجربه ، مهارت و یا موفقیت های قبلی و یا ارتباطات سکان مدیریت را در دست گرفته اند ، آنها سازمان را صرفا براساس تجربه ، دانش و دانسته های خود اداره می کند و شاید هم موفق باشد ، آنها از علوم مدیریتی آشنایی کامل نداشته و اذعان می کنند که مدیر هستند و بقیه باید ازآنان یاد بگیرند ، او می گوید آنچه انجام می دهد همان علم مدیریت است و اگر موفق نبود نمی توانست سازمان را به این درجه از موفقیت برساند ، اما شاید برای شما این سئوال مطرح شود که آیا موفقیت او به دلایل سیاسی و یا شرایط ناپایدار اقتصادی و ارتباطات بوده است؟ یا واقعا براساس تجزیه وتحلیل روشهای علمی مدیریت و قدرت رهبری ؟
دسته دوم ، مدیران علمی : این دسته از مدیران براساس تحصیلات و دانش علم مدیریت ، تمامی مولفه های سازمان را بصورت یکپارچه مورد بررسی قرار می دهند ، آنان از مولفه های سرمایه انسانی تا مولفه های تولید و ارائه خدمت باکیفیت ، سیستم های کارسنجی و زمانسجی ، ایجاد انگیزش ، روشهای استاندارد سازی استفاده کرده و سازمان را به سمت تعالی هدایت می کنند ، این دسته از مدیران هم ممکن است در برخورد با شرایط سیاسی و اقتصادی ناپایدار و تحت تاثیر مسائل اثرگذاری سیاسی در برخی موارد موفق یا با شکست مواجه بشوند .
دسته سوم رهبران : آنان از قدرت و توانایی اثر گذاری بر دیگران و خلق پیروان بیشتر در جهت آرمان های خود استفاده می کنند ، برخی از آنان دارای سوابق علمی و برخی صرفا از تجارب عملی برخوردار هستند.آنان می توانند با قدرت رهبری خود ، مسائل بد را خوب جلوه داده و حتی ممکن است پیروان بیشماری را به سمت یک گودال هدایت نمایند.
شکل شماره 1 : ارتباط مدیریت و رهبری
اما همانطور که شکل شماره 1 نشان می دهد ، هریک از مولفه های فوق لازم و ملزوم همدیگر هستند ، به بیان ساده یک رهبر با توانایی بالا اگر از تجربه اداره کردن و یا مولفه های علم مدیریت برخوردار نباشد ، ممکن است یک جامعه یا سازمان را به انحراف بکشاند و به اهدافی غیر از اهداف اصلی برسد ، یا اگر یک مدیر علمی از قدرت رهبری و تجربه کافی برخوردار نباشد، ممکن است صرفا به فکر تولید بیشتر باشد و نارضایتی کارکنان و ذینفعان برای او اولویتی نداشته باشد ، و همچنین فردی که خود را یک اداره کننده یا مدیر برتر می داند و فاقد دانش مدیریت علمی و رهبری است ، ممکن است با کوچک ترین تحولات اقتصادی یا سازمانی ، سازمان و یا کشور را به ورشکستگی برساند و صرفا برای سازمان هزینه زا باشد .
درادامه برای شفاف سازی هریک از مولفه ها و پیامدهای مدیریت علمی ، مدیریت سنتی (اداره کردن) و رهبری به تعریف اثرات ، روشها و رویکردهای هریک خواهیم پرداخت .